خدایا به قدر ظرفیتمان به ما درد بده ! خدایا من از تو بهشت نمی خواهم بهشت من عزیزانم هستند،
آرامش و شادمانی آنها، چه مرا به خاطر بیاورند چه نه، چه دوستم بدارند چه فراموشم کرده باشند،
خدایا مرا در برزخ این دوست داشتن ها نگه دار که بهشت من همین است...
.
.
.
چه باد بوزد چه رود برود چه آفتاب بتابد چه گل بروید ... چه این چرخ باشد چه نباشد!
زندگی بی من، بی تو، بی ما آزاد و رها می رود و می روید و می وزد و می تابد و می چرخد...
چنان خودمان را می نگرییم که گویی هستی با تمام آنچه به ما تعلق دارد تنها و تنها حول محور ماست که می گردد!
تمام تعریف هایمان، تمام معیارها و باورهایمان مبنای جهان می شود و گه گاه که دچار تلاقی افکارمان با دیگران می شویم ناگهان پنجره ای رو به بیرون باز می گردد اما حیف که ذوق زدگی و
برانگیختگی مان کوتاه است و خیلی زودتر از آنچه که خودمان به یاد بیاوریم این دریچه بسته می شود و ما دوباره نقطه ی پرگار جهان می شویم.
ما و هر آنچه به اش تعلق داریم و داشته ایم...
نظرات شما عزیزان: